نابوديها پيش از نمايان شدن عيسی مسيح در امريكای باستان
سومين نپهی نامه، بخش ۸ ـ
ـ(۱۱) و در سرزمين سوی نيمروز يک نابودی بزرگ و بيمناک بود۰
ـ(۱۲) مگر اينک، در سرزمين سوی باختر يک نابودی بيشتر بزرگ و بيمناک بود؛ چون اينک، از برای آشفتگی و گرد بادها، و غرانها و آسمان درخشها، و لرزش بزرگ فزون همه زمين، سراسر همه روی سرزمين ديگرگون شده؛
ـ(۱۳) و شاهراه ها خورد و شكسته شدند، و راه های هموار ويران بودند، و بسيار جاهای هموار ناهموار شدند۰
ـ(۱۴) و بسيار شهرهای بزرگ و برجسته فرو رفتند، و بسيار سوزانده شدند، و بسيارها لرزانده شدند تا اينكه ساختمانهای آنها بزمين افتاده بودند، و مهمانان آنجا كشته شدند، و جاها ويران ماندند۰
ـ(۱۵) و چندين شهرها بودند كه ميماند؛ مگر آسيب آنها بسيار بزرگ بود، و درون آنها بسياران بودند كه كشته شدند۰
ـ(۲۲) و هيچ روشنايی ديده نبود، نه آتش، نه درخش، نه خورشيد، نه هم ماه، نه هم ستارگان، زيرا مه های تاريكی كه بر روی سرزمين بودند چنان بزرگ بودند۰
ـ(۲۳) و همی گذشت كه برای زمان سه روز ميپايست كه هيچ روشنايی ديده نشد: و ميان همه مردم پيوسته زوزه و گريان كلان بود؛ آری، ناله های مردم بزرگ بودند از برای تاريكی و ويرانی بزرگ كه بر ايشان آمده بود۰
نمايان شدن عيسی مسيح به نپهيان در امريكای باستان پس از مرگش در اورشاليم
سومين نپهی نامه، بخش ۹ ـ
ـ(۱) و همی گذشت كه ميان همه مهمانان گيتی، بر همه روی اين زمين، يک آوا شنيده شد، فرياد كنان ـ
ـ(۲) وای، وای، وای بر اين مردم؛ وای بر مهمانان همه گيتی جز اينكه پشيمان و ديگرگون شوند؛ چون از برای كشتگان پسران و دختران زيبای مردم من اهريمن ميخندد، و فرشتگانش شادی ميكنند؛ و برای گناه و پليديهايشان است كه آنان افتاده اند۰
ـ(۳) اينک، آن شهر بزرگ زرعحمله و مهمانان آنجا را با آتش سوزاندم۰
ـ(۴) و اينک، انگيخته ام تا آن شهر بزرگ مرونی در ژرفهای دريا فرو برود، و مهمانان آنجا زير آب خفه شوند۰
ـ(۵) و اينک، آن شهر بزرگ مرونيها و مهمانان آنجا را با خاک پوشانيده ام، تا گناها و پليديهايشان از پيش رويم پنهان كنم، تا خون پيامبران و پاكان بر آخشيج آنان بسوی من ديگر نه آيد۰
عيسی مسيح خود را به نپهيان ميشناساند
سومين نپهی نامه، بخش ۹ ـ
ـ(۱۵) اينک، من عيسی مسيح، پسر خدا استم۰ من آسمانها و گيتی را و هر چيزهای كه درون آنها استند آفريدم۰ از پدايش با پدر بودم۰ من در پدر استم، و پدر در من؛ و با من پدر نام خود را شكوهمند نموده است۰
ـ(۱۶) من به خويشاوندان خود آمدم، و آنان مرا نپذيرفتند۰ و نوشته ها در باره آمدن من انجاميده شدند۰
ـ(۱۸) من روشنايی و زندگی گيتی استم۰ آلف و يا، آغاز و پايان استم۰
ـ(۲۱) اينک، به گيتی آمده ام تا بازخريد بگيتی به آورم تاكه گيتی را از گناه برهانم۰
پند عيسی به نپهيان، سومين نپهی نامه، بخش ۱۲ ـ
ـ(۳۸) و اينک، نوشته شده است، چشم برای چشم، دندان برای دندان۰
ـ(۳۹) مگر من بشما ميگويم، كه بر آخشيج بدی ايستادگی نكنيد، مگر هر كسی كه بر رخسار راست تو سيلی زند، رخسار ديگر خود را بسوی او بگردان۰
ـ(۴۰) و اگر كدام كسی تو را به دادگاه بكشاند تا نيمتنه تو را بگيرد، بگذار كه بالاپوشت نيز بدارد۰
ـ(۴۱) و هرآنكه تو را به پيمودن راه يک فرسنگ وادار كند، دو فرسنگ با او برو۰
ـ(۴۲) به كسی كه از تو چيزی ميخواهد ببخش، و از كسی كه ميخواست وام بگيرد روی نگردان۰
ـ(۴۳) و اينک نوشته شده نيز، كه همسايه خود را دوست بدار و دشمن خود را كين بدار۰
ـ(۴۴) مگر اينک من بشما ميگويم، دشمنان خود را دوست بداريد، انان كه شما را نفرين كنند، خجسته كنيد، به انان كه شما را كين دارند، خوبی كنيد، و برای كسانيكه از روی كينه شما را بكار ميبرند و آزار كنند، نيايش نماييد؛
ـ(۴۵) تا همينسان فرزندان پدرتان كه در بهشت هست ميشويد؛ زيرا او خرشيد خود را بر بدان و بر نيكان ميخيزاند۰
سومين نپهی نامه، بخش ۱۳ ـ
ـ(۲۵) ۰ ۰ ۰ از اين رو بشما ميگويم، به زندگی خود هيچ نپنداريد، چه خواهيد خورد، يا چه خواهيد نوشيد، نه هم هنوز برای تن تو، چه خواهيد پوشيد۰ آيا زندگی از خوراک، و تن از پوشاک بهتر نيست؟
ـ(۲۶) پرندگان آسمان را بنگاريد، زيرا نه ميكارند، نه هم درو ميكنند، نه هم در انبارها ميچينند؛ مگر پدر بهشتی شما آنها را ميخوراند۰ آيا شما بيشتر از آنها برتر نيستيد؟
ـ(۲۷) كدام از شما ميتواند با نگرانی يک گام به بلندی خود بيفزايد؟
ـ(۲۸) و برای پوشاک چرا بپنداريد؟ سوسنهای دشت را بنگاريد چگونه ميرويند؛ كار نميكنند، و نه هم ميريسند۰
ـ(۲۹) و باز بشما ميگويم، كه سليمان هم، در همه شكوه خود، بسان يكی از اينها آراسته نشد۰
ـ(۳۰) باری، اگر خدا سبزی دشت را، كه امروز هست و فردا درون تنور انداخته ميشود، چنين ميپوشاند، همانسان شما را خواهد پوشانيد، اگر كمباور نباشيد۰
ـ(۳۱) از اين رو هيچ نپنداريد، گويان، چه خواهيم خورد؟ يا، چه خواهيم نوشيد؟ يا، با چه خواهيم پوشانيده شويم؟
ـ(۳۲) زيرا پدر بهشتيی شما ميداند كه به همه اين چيزها نياز داريد۰
ـ(۳۳) مگر نخست پادشاهی خدا و پارسايی او را بجوئيد، و همه اين چيزها را بشما افزوده خواهند شد۰
ـ(۳۴) بفردا نپنداريد زيرا فردا برای چيزهای خودش خواهد پنداشت۰ بدی روز برای خودش بس است۰
سومين نپهی نامه، بخش ۱۵ ـ
ـ(۱۳) و اينک، اين سرزمين مردريگ شما است، و پدر اين را بشما داده است۰
ـ(۱۴) و پدر در هيچ هنگام بمن فرمان نداده است كه به برادران شما در اورشليم اين را بگويم۰
ـ(۱۵) نه هم پدر در هيچ هنگام بمن فرمان نداده است كه در باره ايلهای ديگر خانه اسرائيل، كه پدر از سرزمين بدوری رهبری كرده است، بديشان بگويم۰
ـ(۱۶) پدر بمن اين چندی فرمان داده بود، كه بديشان بگويم؛
ـ(۱۷) كه گوسفندان ديگری دارم كه از اين گله نيستند؛ آنها را نيز بايد بياورم، و آنها آوای مرا خواهند شنيد؛ و يک گله و يک شبان خواهند شد۰
ـ(۱۸) و اكنون، از برای گردان فرازی و ناباوری، سخن من را در نيافتند؛ از اين رو از پدر بمن فرمان داده شده تا در باره اين چيز بديشان ديگر نگويم۰
ـ(۱۹) مگر، براستی بشما ميگويم، كه پدر بمن فرمان داده، و اين را بشما ميگويم، كه شما از برای سياكاری ايشان از ميان آنان جدا شديد؛ از اين رو برای سياهكاری ايشان است كه از شما آگاه نيستند۰
ـ(۲۰) و براستی، باز بشما ميگويم كه آن ايلهای ديگری پدر از آنان جدا كرده است؛ و برای سياهكاری ايشان است كه آنان از ايشان آگاه نيستند۰
ـ(۲۱) و براستی بشما ميگويم، كه شما آنان استيد از كه گفتم: گوسفندان ديگری دارم كه از اين گله نيستند؛ آنها را نيز بايد بياورم، و آنها آوای مرا خواهند شنيد؛ و يک گله و يک شبان خواهند شد۰
سومين نپهی نامه، بخش ۱۶ ـ
ـ(۱) و براستی، براستی، بشما ميگويم كه گوسفندان ديگری دارم كه از اين سرزمين نيستند، نه هم از سرزمين اورشليم، نه هم در هيچ سوهای سرزمين گرد آنجايی كه برای ياری نمودن بوده ام۰
ـ(۷) اينک، از برای باور ايشان در من، گويد پدر، و از برای ناباوری شما، ای خانه اسرائيل، در روز بازپسين راستی به بيگانگان (امريكايان) خواهد آمد، تا امباشتگی اين چيزها بديشان شناسانيده خواهد شد۰
ـ(۸) مگر وای، گويد پدر، بر ناباوران بيگانگان ـ زيرا هرچند آنان در روی اين سرزمين پيش آمده اند، و آنان مردم من را كه از خانه اسرائيل ميباشند پراكندند، و مردم من كه از خانه اسرائيل ميباشند، از ميانيشان بيرون انداخته شده اند، و از گام آنان زيرپا شده اند؛
ـ(۱۰) و چنين فرمود پدر كه بشما بگويم: در آن روز كه بيگانگان بر آخشيج مژده من گناه خواهند كرد، و امباشتگی مژده من را وا خواهند زد، و بالاتر از همه كشورهای ديگر و بالاتر از همه مردم گيتی در سربلندی دلهايشان افراشته خواهند شد، و همه گونه دروغها، و فريبها، و دو بهم زنی ها، و همه گونه دو رويی ها، و مردم كشی، و كشيشزيركی ها، و روسپيگری ها، و پليديهای راز؛ و اگر همه آن چيزها را انجام خواهند كرد، و امباشتگی مژده من را وا خواهند زد، اينک گويد پدر، امباشتگی مژده من را از ميان ايشان مياورم۰